سایدا جونسایدا جون، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

سایدا دردونه ی مامان و بابا

یک روز در خونه باغ بابا شاهپور

جمعه 24 مرداد با دایی امیدشون و باباحاجیشون رفتیم خونه باغ درجزین. تو با نیایش خیلی بازی کردی عسلم روز به روز داری شیطون تر و بازیگوش تر میشی. ماشالله عزیزم هر حرکت جدیدی که یاد میگیری من بیشتر دلم برات قنج میره. الهی مامان فدات بشه که تو اینقدر شیرین و نفسی. آویزان شدن از میله پرده وسط حال       بدون شرح         من بازم میخوام بالا برم         آخ جون خیلی خوش گذشت             ...
28 مرداد 1392

روز عید فطر و جشن زیبای بودن نفسم

عزیزم از چند روز قبل از عید فطر من و بابا محمد برنامه ریزی کردیم تا روز عید فطر با دعوت از عمه ها و دایی ها و خاله جون و مامانی ها و باباجون ها برات اولین سال وجودت را جشن بگیریم.  نفسم جشن با شکوهی شد کیک تولدت را عزیز و باباحاجی زحمتش را کشیدن، بابا محمد از روز قبل به من کمک کرد تا جشن ما با شکوه و زیبا برگزار بشه،روز زیبا و به یاد ماندنی ای را با تو و خانواده گذروندیم. عکس هدیه هایی که گرفتی را برات گذاشتم. دست همشون درد نکنه ، آمدنشون به جشن برامون بهترین هدیه بود.         * پیراهن خوشگل را مامان شهناز و بابا حسین زحمت کشید. بلوز و شلوارک توسی را خاله مریم لط...
26 مرداد 1392

جشن تولد 3 نفره منو نی نی و باباش

عزیزم ، سایدای زیبایم:   مهربان باش؛   اگر مهربان باشی تو را متهم می کنند، ولی تو مهربان باش .     موفق باش؛     اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی داشت، ولی تو موفق باش .   درستکار باش؛   اگر درست کار باشی فریبت می دهند، ولی تو درستکار باش.   شاد باش؛   ا گر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند، ولی تو همواره آرام و شاد باش.   نیکوکار باش؛   اگر نیکو کار باشی مردم نیکی هایت را فراموش می کنند؛ ولی تو نیکوکار باش. در نهایت می بینی هر چه هست میان " تو و خدایت " است نه میان ...
11 مرداد 1392

هوراااااا نفسم راه افتاد

عزیز دلم  امروز بعد از اینکه از مهمونی آمدیم. ( افطاری خونه عمو علی ) روی دو پا ایستادی و آروم آروم آمدی طرفم تا دوربین را از من بگیری. منم سریع ازت چند تا عکس گرفتم . از اینکه خودت تنهایی و بدون کمک راه میرفتی خیلی خوشحال بودی و ذوق کرده بودی. نمی دونی چقدر من و بابا محّمد ذوق کردیم و تشویقت کردیم تا بیشتر راه بری. حالا می دونم بیشتر از قبل به مراقبت احتیاج داری. خدا حفظت کنه عسلم.   گل دخترم 2 روز مونده تا 1 سالگیت راه افتادی         اینم خوشحالی راه رفتنت       بعد از راه رفتن یه کوچولو کمکت کردم  رفتی بالای مبل نشستی و از ...
7 مرداد 1392

یک روز با نازنین زهرا

  امروز عمه مرجان( عمه خودم) با نازنین آمدن خونه ما. خیلی با نازنین بازی کردی، به هر دوتون حسابی خوش گذشت. محسن کلی از شما و کاراتون فیلم وعکس گرفت.     نازنین دقیق 2 ماه از تو کوچیکتره اما ماشالله تپل تر از توست . بعد از رفتن نازنین اونقدر خسته بودی که گرفتی لالا شدی.   خدایا تورا به معصومیت زیبای این کودکان قسمت می دهم زیر       سایه حضرت مهدی(عج) سالم تندرست نگه شان دار.     ...
1 مرداد 1392

رویایی زیبا با عروسک ها

نفسم وقتی لالا میشی خونه خیلی ساکت میشه. اونقدر زیبا لالا میشی که دوست دارم فقط نگات کنم.   عزیزم تو خواب عروسک هاتو بغل میکنی و می خوابی . عاشق این کارتم       عاشقانه دوستت دارم و به وجودت افتخار میکنم ...
1 مرداد 1392
1